سازندگان سیاه از همان ابتدا بخشی از کمیک ها بودند. در حقیقت ، مت بیکر ، هنرمند عصر طلایی ، که احتمالاً بیشتر به خاطر کارهایش در مورد فانتوم لیدی شناخته می شود ، یکی از اولین پیشگامان رمان گرافیکی بزرگسالان longform با کارش در کنار نویسنده آرنولد دریک در داستان جنایات پیرینگی در سال 1950 بود که با قصدی از شهوت قهرمان شد. در صفحه ، با این حال ، همه چیز به طرز چشمگیری متفاوت بود. چند تلاش برای ساختن کمیک به مخاطبان آمریکایی آفریقایی-آمریکایی انجام شد ، اما با روزهای ابتدایی کمیک های ابرقهرمان اصلی ، بیشتر شخصیت های سیاه پوست شخصیت های عجیب و غریب ریشه در کلیشه های نژادی ناگوار داشتند.

اما در سال 1966 ، استن لی و جک کربی با معرفی شخصیت جدیدی در عنوان پرچمدار خود ، تصحیح آن را انجام دادند. Fantastic Four # 52 جهان را به T'Calla ، معروف تر به عنوان پلنگ سیاه - پادشاه ملت آفریقا از واکاندا معرفی کرد. هنگامی که وی در صفحات مجله کمیک ژورنال از وی سؤال شد ، کربی به دلیل بسیار ساده ای برای خلق شخصیت اشاره کرد: او فهمید که هیچ کس سیاه پوست در کمیک های او وجود ندارد و فکر می کند این مشکلی است اصلاح شود

کربی یادآوری می کند: "من با پلنگ سیاه همراه شدم زیرا فهمیدم که هیچ مشکی در نوار من نیست. من هرگز مشکی نمی کشیدم. من به سیاه احتیاج داشتم." "من ناگهان فهمیدم که خواننده های سیاه زیادی دارم. اولین دوست من سیاه پوست بود! و در اینجا من آنها را نادیده می گرفتم زیرا با همه افراد دیگر ارتباط داشتم."

با این کار ، پلنگ در داستانی معرفی شد که وی FF را به میهن پنهان و فوق العاده پیشرفته خود دعوت کرد ، فقط همه آنها را در یک نبرد گسترده بدست آورد تا آنها را آزمایش کند و آنها را شایسته یاری رساند. اولین بد نیست.

معرفی . ببر ذغال سنگ؟

نسخه T'Challa که در اولین حضور خود به صفحه ظاهر شد ، از آن زمان لباس های براق و تمام مشکی را که پوشیده ، اسپرت کرده است. با این حال ، طرح های اصلی کربی نه تنها یک لباس متفاوت ، بلکه یک اسم متفاوت را نیز رقم می زدند: ببر ذغال سنگ.

در مورد چگونگی جابجایی وی به عنوان پلنگ سیاه ، بسیاری از افراد به اشتباه آن را به ارتباط با سازمانی فعال به همین نام نسبت می دهند ، اما این طور نیست. حزب پلنگ سیاه در ماه اکتبر سال 1966 ، چند ماه پس از این که شخصیت اول ژوئیه را در کمیک ها آغاز کرد ، به طور رسمی در کالیفرنیا تاسیس شد. و در حالی که لی و کربی ، هر دو نیویورکی در آن زمان ، مستعد ابتلا به داستانهای اندکی ی تر از همسالان خود بودند ، شکی نیست که آنها خیلی سریع می توانستند روی یک مسئله دکمه داغ پرش کنند. در هر صورت ، این انجمن باعث شد مارول به طور خلاصه نام شخصیت را به "پلنگ سیاه" تغییر دهد ، با گفتگوی مداوم از گفتگوی T'Challa در FF شماره 119 در مورد چگونگی "او نه محکوم کرد و نه تسلیت گفت" اقدامات. مهمانی ، اما می خواست فردیت خود را حفظ کند.

نام "ببر زغال سنگ" کاملاً فراموش نشد. در ادامه "MC2" - نسخه ای از Marvel Universe پس از داستانهای فعلی نسلی را ایجاد کرد و بیشتر روی دختر پیتر پارکر ، Spider-Girl متمرکز بود - پسر T'Challa T'Caka از آن به عنوان رمزعبور ابرقهرمانی خود استفاده کرد.

پلنگ با کلان می جنگد

در حالی که پلنگ بعد از اولین حضورش در دهه 60 بعد از اولین حضورش در Fantastic Four یک قطعه باقی می ماند و در سال 1968 به Avengers ملحق می شد ، در اوایل دهه 70 او را به اولین ماجراهای انفرادی خود راه اندازی کرد. این اتفاق در صفحات Jungle Action شماره 6 افتاد و بیش از شماره بعد ، Don McGregor ، Rich Buckler، Gil Kane و Billy Graham یکی از داستانهای مورد ستایش مارول را بازگو می کنند.

این سریال دشمنانی مانند اریک کیلمونگور و ونوم را معرفی کرد (یک شرور مار با مار نیست که با مرد عنکبوتی به همین نام اشتباه گرفته نشود) اما در سال 19 به اوج خود رسید ، هنگامی که مک گرگور و گراهام پانتتر را مقابل کو کولاکس قدم می زنند. کلان در جورجیا ، این داستان با تمرکز بر مونیکا لین ، خواننده ای که به عشق عشق دیرینه پلنگ تبدیل شد ، و همانطور که انتظار دارید ، با نژادپرستی و ارعاب خانواده های سیاهپوست در آمریکا شدیداً برخورد کرد. پر از تصاویر شگفت انگیز است ، و یک مسئله حتی به پایان می رسد که پلنگ به صلیبی سوزانده شده است - قبل از اینکه خودش را آزاد کند ، راه خود را از میان جمعیت با چوبهایی که هنوز به پشت او گره خورده است ، عبور می کند و دوباره به کلبه ای در کل گروه می رود. .

این یک داستان بسیار مهم برای مارول است. گرانت موریسون ، همه نویسندگان استار سوپرمن ، استناد به "تحریکات متن ترانه" مک گرگور را در شماره 19 عنوان کرد و تأثیر زیادی بر روی آثار او گذاشت و داوین مک دافی اسطوره ای ، آن را "حماسه ابرقهرمانان چند بخشی با محوریت بسیار تند نوشته شده" نامید که "همه چیز فوق العاده" بود. قهرمان طنز باید باشد. "

قورباغه های پادشاه سلیمان

همانطور که با اولین ابرقهرمان سیاه پوش می شود ، Black Panther یک شخصیت فوق العاده قدرتمند است. T'Calla از گیاهان به شکل قلب به عنوان بخشی از آیین برای گرفتن عنوان خود ، قدرت ، سرعت و رفلکس های بیشتری به وی اعطا کرده است. او دارای یک عقل در سطح نبوغ است که او را با مغزهای بزرگی مثل تونی استارک و رید ریچاردز هماهنگ می کند. و او نه تنها بر کل کشور ، بلکه بر اکثر تأمین کننده جهان Vibrainum ، یک ف فوق العاده که تقویت می کند ، کنترل دارد

لباس او است و فناوری بسیار پیشرفته خود را به Wakanda ارائه می دهد. اوه ، و او همچنین یک جفت قورباغه برنجی دارد که می تواند فضا و زمان را کنترل کند.

هنگامی که جک کربی عنوان انفرادی Black Panther را در سال 1977 راه اندازی کرد ، دیگر هیچ وقت وی را برای اعزام وی به یک ماجراجویی علمی-تخیلی عرفانی که در آن T'Challa در حال بازیابی قورباغه های پادشاه سلیمان بود هدر داد. اولین شخص متعلق به پدربزرگ T'Calla بود که وی در زمان پادشاهی واکاندا بود و پس از معاینه ، ماشین زمان خود را متلاشی کرد. دوم اجازه سفر از طریق فضا را می داد ، اما هر دو به اندازه کافی غیرقابل پیش بینی بودند که او فقط از آنها استفاده کمتری می کرد - اولین باری که او آنها را امتحان کرد ، زمان قورباغه با کشیدن یک weirdo بسیار تکامل یافته به نام هاچ 22 در دهه 70 از 6000،000 سال بیرون آمد. در آینده.

سرانجام معلوم شد که سه قورباغه وجود دارد ، و هنگامی که آنها را جمع کردید ، آنها آنچه را بنام موتور Concordance خوانده می شود ، تشکیل دادند که می تواند کل جهان را ویران ، بازسازی یا در غیر این صورت تغییر دهد. بنابراین ، می دانید ، یک مورد خوب در زیرزمین فرو رفتن فقط در صورت نیاز آن است.

ویبرانیوم خوب

کتاب های طنز مملو از فات ویژه است ، از پنجه های معروف آدامانتیم ولورین گرفته تا باتیمانومی که به طور قابل توجهی کمتر مشهور DC است - نه ، واقعاً این که واقعاً در کمیک است - اما هیچکدام به اندازه ویبرانیوم جالب نیستند. این محصول دارای خواص ابرقهرمانی فراوانی است و فقط در دو مکان در نسخه مارول از زمین وجود دارد: واکاندا ، و جنگل قطب جنوب پر از دایناسور که به عنوان Savage Land معروف است.

انواع واکاندا به عنوان "Vibranium True" شناخته شده است ، و نادر بودن آن به این واقعیت نسبت داده می شود که در واقع بومی زمین نیست. درعوض ، کوهی که از آن مین گذاری شده در واقع یک شهاب سنگ عظیم است. همانطور که از نام این محصول پیداست ، این قابلیت را دارد که لرزش ها را ذخیره و تخلیه کند ، از جمله نوعی که با ضربه جنبشی همراه است. به طور خلاصه ، قادر به تحمل و حتی بازتاب انرژی است ، و این باعث می شود آن را به عنوان بخشی از آلیاژ تشکیل دهنده سپر کاپیتان آمریکا بسیار مفید جلوه دهد.

همچنین در بسیاری از مصنوعات دیگر Marvel Universe نیز استفاده شده است: فلش هاوکی ، خنجرهای Warpath و کویل های Constrictor همگی از Vibranium استفاده می کنند. هرچند برجسته تر ، شما می توانید آن را در لباس تقویت کننده ، ضد گلوله Panther پیدا کنید.

دورا میلاج

وقتی کریستوفر پریست و J.G. جونز در سال 1998 راهپیمایی سیاه پلنگ را به عنوان بخشی از اثر مارول شوالیه آغاز کرد ، آنها به واکاندا و فرهنگ آن به گونه ای پرداختند که قبلاً انجام نشده بود. یکی از مهمترین اضافات ایده دورا میلاجا بود.

ترجمه شده به عنوان "آنها Adored Ones" ، Dora Milaje ن جنگجو بسیار آموزش دیده و بسیار مؤثر هستند که به عنوان محافظان Black Panther خدمت می کنند - و این واقعیت که آنها از محافظ ضد گلوله و عضو فوق العاده قدرتمند انتقامجویان محافظت می کنند باید ایده خوبی به شما بدهد چقدر سخت هستند. آنها وظیفه دوم را دارند ، اما به اسم آنها اشاره شده است: آنها همسران بالقوه هستند.

طبق گفته های پریست و جونز ، انتخاب دورا میلاجا برای حفظ صلح در بین جناح های مختلف جامعه واکاندا که همگی در تلاش برای نفوذ در دربار سلطنتی T'Challa هستند ، طراحی شده است. هر عضو دورا میلاجاج از هر جناح می آید ، و تا زمانی که پلنگ یکی از سایرین را دوست ندارد ، صلح حفظ می شود. به همین دلیل است که ، وقتی او واقعاً ازدواج کرد ، به جای یکی از آنها ، طوفان مردان ایکس بود.

اورت راس ، راننده ای که روح خود را برای شلوار فروخت

اگر به دنیای سینمایی مارول توجه کرده اید ، ممکن است از قبل با Everet K. Ross ، عامل سیا آشنا شوید که مامور شده است تا با برخی از جنبه های رسمی تر زندگی در جهانی پر از ابرقهرمانان برخورد کند. در فیلم ها ، وی توسط مارتین فریمن بازی می شود و اولین حضور خود را در فیلم Captain America: War Civil انجام داد و از بارون زمو به جرم جنایات خود بازجویی کرد.

در کمیک ها اما او کمی شروع سنگین داشت. به عنوان نماینده ای که برای دفتر رئیس پروتکل وزارت امور خارجه کار می کند ، وی در بازدید از قهرمان واکاندان به آمریکا در قبال سیاه پلنگ تعهد شد. نیازی به گفتن نیست ، "خود پادشاه پسران سفید پوستان بی فایده" خود را به طرز فجیعی آماده نکرده بود که به دنیای ابرقهرمانیان کشیده شود ، و بهمراه شخصیتی از دیدگاه در مورد آنچه می توان خیرخواهانه "ناگوار" نامید ، کشیده شد.

شاید ترسناکترین لحظه او در اوایل سریال فرا رسید. پس از از دست دادن شلوار خود در مسابقات کشتی گلی (داستان طولانی) ، راس خود را با بازدید مفیستو دید ، نزدیکترین چیزی که جهان مارول به شیطان واقعی دارد. در کنار هم در یک آپارتمان نشسته ایم ، راس روی نیمکت و مفیستو روی یک تخت جمجمه که او را از اعماق جهنم بیرون می کشد ، این دو شخصیت لحظه ای مشترک داشتند که مفیستو به جیب شلوار جین جدیدی به راس اعطا کرد و راس را ترک کرد. نمی دانم که آیا او به طور تصادفی روح خود را برای شلوار فروخته است. عادلانه ترین ، بدترین دلیل ممکن برای لعنت کردن روح جاودانگی شما نیست.

کسپر کول ، دومین پلنگ سیاه

در حالی که او قطعاً شخصیتی است که بیشتر با هویت پلنگ سیاه شناخته می شود ، T'Calla تنها شخصی نیست کهلباس او است و فناوری بسیار پیشرفته خود را به Wakanda ارائه می دهد. اوه ، و او همچنین یک جفت قورباغه برنجی دارد که می تواند فضا و زمان را کنترل کند. هنگامی که جک کربی عنوان انفرادی Black Panther را در سال 1977 راه اندازی کرد ، دیگر هیچ وقت وی را برای اعزام وی به یک ماجراجویی علمی-تخیلی عرفانی که در آن T'Challa در حال بازیابی قورباغه های پادشاه سلیمان بود هدر داد. اولین شخص متعلق به پدربزرگ T'Calla بود که وی در زمان پادشاهی واکاندا بود و پس از معاینه ، ماشین زمان خود را متلاشی کرد. دوم اجازه سفر از طریق فضا را می داد ، اما هر دو به اندازه کافی غیرقابل پیش بینی بودند که او فقط از آنها استفاده کمتری می کرد - اولین باری که او آنها را امتحان کرد ، زمان قورباغه با کشیدن یک weirdo بسیار تکامل یافته به نام هاچ 22 در دهه 70 از 6000،000 سال بیرون آمد. در آینده. سرانجام معلوم شد که سه قورباغه وجود دارد ، و هنگامی که آنها را جمع کردید ، آنها آنچه را بنام موتور Concordance خوانده می شود ، تشکیل دادند که می تواند کل جهان را ویران ، بازسازی یا در غیر این صورت تغییر دهد. بنابراین ، می دانید ، یک مورد خوب در زیرزمین فرو رفتن فقط در صورت نیاز آن است. ویبرانیوم خوب کتاب های طنز مملو از فات ویژه است ، از پنجه های معروف آدامانتیم ولورین گرفته تا باتیمانومی که به طور قابل توجهی کمتر مشهور DC است - نه ، واقعاً این که واقعاً در کمیک است - اما هیچکدام به اندازه ویبرانیوم جالب نیستند. این محصول دارای خواص ابرقهرمانی فراوانی است و فقط در دو مکان در نسخه مارول از زمین وجود دارد: واکاندا ، و جنگل قطب جنوب پر از دایناسور که به عنوان Savage Land معروف است. انواع واکاندا به عنوان "Vibranium True" شناخته شده است ، و نادر بودن آن به این واقعیت نسبت داده می شود که در واقع بومی زمین نیست. درعوض ، کوهی که از آن مین گذاری شده در واقع یک شهاب سنگ عظیم است. همانطور که از نام این محصول پیداست ، این قابلیت را دارد که لرزش ها را ذخیره و تخلیه کند ، از جمله نوعی که با ضربه جنبشی همراه است. به طور خلاصه ، قادر به تحمل و حتی بازتاب انرژی است ، و این باعث می شود آن را به عنوان بخشی از آلیاژ تشکیل دهنده سپر کاپیتان آمریکا بسیار مفید جلوه دهد. همچنین در بسیاری از مصنوعات دیگر Marvel Universe نیز استفاده شده است: فلش هاوکی ، خنجرهای Warpath و کویل های Constrictor همگی از Vibranium استفاده می کنند. هرچند برجسته تر ، شما می توانید آن را در لباس تقویت کننده ، ضد گلوله Panther پیدا کنید. دورا میلاج وقتی کریستوفر پریست و J.G. جونز در سال 1998 راهپیمایی سیاه پلنگ را به عنوان بخشی از اثر مارول شوالیه آغاز کرد ، آنها به واکاندا و فرهنگ آن به گونه ای پرداختند که قبلاً انجام نشده بود. یکی از مهمترین اضافات ایده دورا میلاجا بود. ترجمه شده به عنوان "آنها Adored Ones" ، Dora Milaje ن جنگجو بسیار آموزش دیده و بسیار مؤثر هستند که به عنوان محافظان Black Panther خدمت می کنند - و این واقعیت که آنها از محافظ ضد گلوله و عضو فوق العاده قدرتمند انتقامجویان محافظت می کنند باید ایده خوبی به شما بدهد چقدر سخت هستند. آنها وظیفه دوم را دارند ، اما به اسم آنها اشاره شده است: آنها همسران بالقوه هستند. طبق گفته های پریست و جونز ، انتخاب دورا میلاجا برای حفظ صلح در بین جناح های مختلف جامعه واکاندا که همگی در تلاش برای نفوذ در دربار سلطنتی T'Challa هستند ، طراحی شده است. هر عضو دورا میلاجاج از هر جناح می آید ، و تا زمانی که پلنگ یکی از سایرین را دوست ندارد ، صلح حفظ می شود. به همین دلیل است که ، وقتی او واقعاً ازدواج کرد ، به جای یکی از آنها ، طوفان مردان ایکس بود. اورت راس ، راننده ای که روح خود را برای شلوار فروخت اگر به دنیای سینمایی مارول توجه کرده اید ، ممکن است از قبل با Everet K. Ross ، عامل سیا آشنا شوید که مامور شده است تا با برخی از جنبه های رسمی تر زندگی در جهانی پر از ابرقهرمانان برخورد کند. در فیلم ها ، وی توسط مارتین فریمن بازی می شود و اولین حضور خود را در فیلم Captain America: War Civil انجام داد و از بارون زمو به جرم جنایات خود بازجویی کرد. در کمیک ها اما او کمی شروع سنگین داشت. به عنوان نماینده ای که برای دفتر رئیس پروتکل وزارت امور خارجه کار می کند ، وی در بازدید از قهرمان واکاندان به آمریکا در قبال سیاه پلنگ تعهد شد. نیازی به گفتن نیست ، "خود پادشاه پسران سفید پوستان بی فایده" خود را به طرز فجیعی آماده نکرده بود که به دنیای ابرقهرمانیان کشیده شود ، و بهمراه شخصیتی از دیدگاه در مورد آنچه می توان خیرخواهانه "ناگوار" نامید ، کشیده شد. شاید ترسناکترین لحظه او در اوایل سریال فرا رسید. پس از از دست دادن شلوار خود در مسابقات کشتی گلی (داستان طولانی) ، راس خود را با بازدید مفیستو دید ، نزدیکترین چیزی که جهان مارول به شیطان واقعی دارد. در کنار هم در یک آپارتمان نشسته ایم ، راس روی نیمکت و مفیستو روی یک تخت جمجمه که او را از اعماق جهنم بیرون می کشد ، این دو شخصیت لحظه ای مشترک داشتند که مفیستو به جیب شلوار جین جدیدی به راس اعطا کرد و راس را ترک کرد. نمی دانم که آیا او به طور تصادفی روح خود را برای شلوار فروخته است. عادلانه ترین ، بدترین دلیل ممکن برای لعنت کردن روح جاودانگی شما نیست. کسپر کول ، دومین پلنگ سیاه در حالی که او قطعاً شخصیتی است که بیشتر با هویت پلنگ سیاه شناخته می شود ، T'Calla تنها شخصی نیست که.تا کنون وارد آن نقش شوید. پدر او ، T'Caka ، قبل از او پلنگ سیاه بود و البته در یک مقطع ، اریک کیلمونگور شرور حتی این عنوان را نیز برای خودش ادعا می کرد. اما یک پلنگ سیاه قهرمان دوم وجود داشت: کسپر کول. کول در سال 2002 توسط کریستوفر پریست و دن فراگا معرفی شد ، همانگونه که کریست نوشت ، کول به عنوان "طنز تاریکی از مرد عنکبوتی" ساخته شده است که حول مفهوم خانواده هسته ای The Hero Who Can You Be You ساخته شده است. او یک پلیس در هارلم بود که به دنبال کارآگاه شدن در قتل بود که یک لباس را از یک قفل مدارک به سرقت برد و هویت پلنگ سیاه را به منظور پاکسازی محله خود در زمانی که تکلاها از نقش خود کنار گذاشته بود ، پذیرفت. بدیهی است که این امر او را با هم بد و هم با سلف خود در تضاد قرار داده است ، و در حالی که وی خواست مراسم آفتاب پلنگ است ، اما با تشکر از توانایی های خود به لطف نسخه مصنوعی از عرفانی که شکل قلب است - در اختیار او قرار گرفت. توسط Killmonger در ازای منافع آینده. در حالی که T'Challa سرانجام هویت خود را پس گرفت ، کول در عوض استفاده از نام رمزگذاری شده "ببر سفید" را آغاز کرد - بخشی از میراث قهرمانانه دیگری که توسط شخصیت های مختلفی در دنیای مارول به اشتراک گذاشته شد. پس از پایان یافتن سریال Black Panther ، وی به تشکیل تیمی به نام خدمه کمک کرد که شامل جیم رودز ، معروف به جنگ ماشین بود و کار خود را با مبارزه با جنایات درون شهری ادامه داد. این که آیا او تا به حال به این تبلیغ رسیده است ناشناخته است پادشاه مردگان یکی از تحولات اخیر در زندگی پلنگ سیاه در سال 2012 رخ داد. یک بار دیگر ، T'Calla عنوان پلنگ سیاه را واگذار کرد ، در حالی که خواهرش شوری جای خود را به عنوان پلنگ سیاه و ملکه واکاندا گرفت. متأسفانه ، او یک مشکل بسیار بزرگ را به ارث برد ، به این دلیل که ملت بیش از حد پیشرفته اکنون دائما توسط انبوهی از ارواح مورد حمله قرار می گرفت. دوشنبه ، درست است؟ برای حل مسئله ، T'Calla برای مقابله با یک الهه باستان به زیرزمین - به صورت تصویری و به معنای واقعی کلمه - فرود آمد. پس از دریافت نگاهی اجمالی به مصیبت های آینده ، واکاندا رخ داد ، و اعتراف کرد که وی علیرغم اینکه نمی خواست هیچ ضرری برای خواهرش یا حکومت او رخ دهد ، موقعیت پلنگ سیاه را می خواست ، T'Challa نقش جدیدی به دست آورد: King of the Dead. برکت باست ، او به قدرت قدیمی خود احیا شد و به همه خاطرات و دانش هر پلنگ سیاه پیش از او پرداخت. رهبر Fantastic Four هنگامی که دواین مک دافی و پل پلتیه پس از جنگ داخلی ، Fantastic Four را به دست گرفتند ، به آنها تیم بزرگی داده شد که مشکل بسیار بزرگی داشت. رید ریچاردز به تازگی در سمت برنده اما بسیار غیراخلاقی درگیری قانون ثبت نام Superhero بوده است ، که او را یاری کرده بود تا به ساختن یک کلون سایبرنتیک از Thor که رفت و سرکش بود و سوراخی در یک ابرقهرمان کمتر شناخته شده به نام Goliath کمک کند. به طور طبیعی ، این فشار کمی روی ازدواج او گذاشت. راه حل مک دافی و پلتیر این بود که رید و سو استورم را برای تعطیلات در فضای خارج از منزل بفرستند تا در ازدواجشان کار کنند ، اما این تنها دو عضو تیم را پشت سر زمین قرار داد و "Fantastic Two" واقعاً یکسان نیست. به آن زنگ بزن به همین دلیل ، برای مدت کوتاهی ، FF دو عضو جدید را در قالب یکی از برجسته ترین زوج های ازدواج کرده مارول به دست آورد: پلنگ سیاه و طوفان. T'Challa و Ororo با ورود به نقش های جدید خود (و دادن لباس های مشعل انسانی و چیزهای مختلف به هماهنگی رنگی FF) ، تیم را در یک ماجراجویی کیهانی به اعماق فضا هدایت کردند. آنها Galactus و Silver Surfer را به دست گرفتند ، و Panther ثابت کرد که نه تنها او قادر به کشتی Surfer است ، بلکه او با ماشینی آماده شده است که می تواند به او اجازه جذب و کانال قدرت کیهانی را بدهد - و حتی او از کینگ نیز استفاده کرد. قورباغه های سلیمان برای انجام آن. فیلم Black Panther که نبود طرفداران ابرقهرمان بدون شک با وسلی اسنیپس از نقش او در نقش بلید در سریال های فیلم با همین نام آشنا هستند. با به نمایش درآوردن پرده ها در سال 1998 ، این فیلم نه تنها به اولین مارک سینمایی خود به مارول بخشید و هم یک فرانشیز را اجرا کرد که آمیخته ترسناک خون آشام و اقدام سخت در اندازه ی برابر بود ، همچنین نشان داد که ابرقهرمانان درجه دوم و سوم می توانند زندگی جدیدی را تجربه کنند. فیلم با ایده درست در پشت آنها. اما آنچه حتی ممکن است هواداران دیهارد نیز از آن مطلع نباشند این است که Blade اولین تلاش اسنیپس برای زنده ماندن یک ابرقهرمان نبود. مدت ها قبل از رایان کوگلر با چادویک بوسمن فرماندهی خود را به دست گرفت ، اسنیپس مرده بود که نقش اصلی را در یک فیلم Black Panther بازی کند. همانطور که توسط هالیوود ریپورتر نشان داد ، اسنیپس در اواسط دهه 90 در یک فیلم بالقوه شرکت داشت که به قول خودش ، از "دوره های خارق العاده و باشکوه امپراتوری های آفریقایی و حق امتیاز آفریقایی" به عنوان پایه ای برای آوردن یک الهام بخش جدید استفاده می کند. ابرقهرمانی برای مخاطبان بازار انبوه در سراسر جهان. او می خواست واکاندا ، ویبرانیوم ، میدان نیرو و نوع لباس های طنز دقیق باشد که به او نیاز داشته باشد و ما نقل می کنیم ، "به شکل و فقط با بدن درست است." متأسفانه ، همانطور که همه ما می دانیم ، همیشه کسی وجود دارد که از اسکی روی یخ استفاده کند. در حالی که اسنایپ با کارگردان جان سینگلتون و اسکریپت ملاقات کرد.

اهریمن تک نت که به نظر می رسد کاملاً مضحک است با پوشیدن لباس مخصوص شلاق برقی. به جای یکی از شرورهای با کیفیت ، Iron Man 2 به ما دو زیر مجموعه داد.

خیلی زود خیلی تلاش کرد

با MCU که اکنون دوازده فرانچایز انفرادی و بیش از چند فیلم تیمی را در بر می گیرد ، می توان وضعیت جهان را در سال 2010 فراموش کرد. Iron Man 2 به نقطه‌ای رسید که مارول واقعاً سعی در جمع کردن کسی نکرده است. به این نکته که دیدن ماشین جنگ و مرد آهنین در کنار هم در آن زمان ذهن داشت. آن لحظه در یک فیلم متوسط ​​، آشکارا بزرگ و برجسته بود ، اما Iron Man 2 به دنبال اولین مرد آهنین و هالک باورنکردنی متوسط ​​، فیلم سوم مارول بود. کاپیتان آمریکا و ثور هنوز یک سال با هم فاصله داشتند و مارول همه قصد داشت تا پایه و اساس یک فیلم نهایی انتقام جویان را بگذارد. کمترین احساس را مجبور به دیدن نیک فوری در مورد دنیای بزرگتری می کردیم که حتی نتوانسته بود نیمی از فهرست فهرست انتقامجویان را هم ببینیم.

طرح اصلی ضعیف است

Iron Man 2 در اصل دو فیلم است که در یک فیلم پخش می شود ، با یک داستان تونی استارک به طرز ناخوشایندی همراه با آنچه می توان به بهترین شکل Avengers 0.5 توصیف کرد ، همراه است. این تمرکز شکاف منجر به یکی از پراکنده ترین و مجهزترین فیلم های MCU در کانن می شود. این داستان در حالی اتفاق می افتد که تونی استارک با مشهور تازه بودن خود به عنوان یک ابرقهرمان آشنا می شود و در عین حال با این واقعیت که راکتور قوس در سینه او به آرامی او را مسموم می کند ، برخورد می کند. نکته اصلی طرح در مورد یک نمایشنامه قدیمی از پدر تونی ، هوارد استارک است که کلید عنصر جدید را نگه می دارد که دقیقاً همان ماده ای است که تونی برای نجات جان خود به آن احتیاج دارد و فقط از آنجا سلیقه تر می شود. این داستان بیشتر به مجموعه های پراکنده و اکشن پراکنده برای ساخت فیلم های آینده برای ساخت فیلم های جهانی اختصاص دارد ، که با یک داستان عجیب و غریب در مورد وسواس ونکو با پرنده حیوان خانگی خود آمیخته شده است.

شخصیت شخصیت های زیادی هم داشت

The Iron Man One یکی از بهترین فیلم های ابرقهرمانی در تاریخ این ژانر است زیرا داستانی تنگ و متمرکز را درباره ریشه های عمیقاً شخصی یک قهرمان می گوید. این بازیگر نسبتاً کوچک در اطراف استارک رابرت داونی جونیور به سرپرستی تریسس هوارد ردی ، جف بریجز اوبادیا استین و فلفل گلدان های گوینت پالترو وجود داشت. دنباله بیش از دو برابر اندازه بازیگران است و برای آن رنج می برد. هوارد به جای دون چادل جایگزین می شود و اسکارلت جوهانسون به عنوان بازیگران بلک بیوه ، به بازیگران می پیوندد ، ساموئل ال جکسون در آنجا به عنوان نیک فیوری ، میکی رورکه ایوان ونکو را بازی می کند ، سام راکول جاستین همر است ، کلارک گرگ نیز به عنوان نماینده کولسون و جان اسلاتری حضور دارند. در هاوبارد به عنوان هوارد استارک ظاهر می شود. برای حق رای دادن که باعث می شود همه چیز لاغر نشود ، این باعث می شود که یک تمرکز گسترش یابد. فیلم با شخصیت های زیادی ، داستان واقعی داستان مرد آهنین را از دست داد.

تعجب مارول

میکی رورکه بازیگر با استعدادی است ، واقعیتی که باعث شد عملکرد او با یک یادداشت ایوان ونکو بیشتر در مرد آهنین ناامید کننده شود. طبقه بعد از پروژه به خلیج ویرایش رسید. رورک گفت که او به طور طولانی با فاوو و نویسنده فیلم ، جاستین تروک صحبت کرد ، در مورد چگونگی اضافه کردن "لایه ها و رنگ های دیگر ، نه فقط این روسی را به یک آدم کامل قاتل و بدجنس تبدیل کرد." به گفته رورک ، آن صحنه ها فیلمبرداری شده بودند ، اما اکثر آنها واقعاً به مرحله نهایی نرسیدند. جای تعجب نیست که داستان وانکو پس از دیدن چقدر مطالبی که مارول در تلاش برای ورود به این فیلم بود کوتاه شد ، اما باز هم این باعث تعجب می شود که چه می تواند بوده باشد.

مارول هنوز در حال فهمیدن چگونگی تعادل در یک فیلم بزرگ بود

Marvel Studios یکی از بزرگترین استودیوهای این سیاره این روزها است که هر سال حدود سه تلنگر ابرقهرمان چادرنشین را به دست می آورد که تقریباً همیشه نقدهای عالی و یک تن پول نقد در گیشه کسب می کند. اما هنگامی که Iron Man 2 وارد بازار شد ، دوباره فوراً به عقب برگردید ، و مارول هنوز هم یک قشر نسبی بود و سعی داشت در حالی که سطح کیفی بالا را نگه می دارد ، نحوه ساخت همه این فیلم های بزرگ را بشناسد. این دلیل است که استودیو چیزهای زیادی از این فیلم آموخته است - اما با هزینه ای همراه بود. درسی که در Iron Man 2 آموخته شده احتمالاً به مارول کمک کرده است که The Avengers را به چنین جمع و جلب توجه تبدیل کند ، اما همه ما برای رسیدن به آنجا باید یک آدمک نفخ را تماشا کنیم.

تخم مرغ های عید پاک clunky بودند

روزهای ابتدایی MCU زمانی بود که باعث شد استودیو در حال تخم گذاری در تخم مرغ های عید پاک باشد که بعضی اوقات با برنامه های بلند مدت این حق رای دادن مطابقت ندارند. تخم های عید پاک Iron Man 2 عمدتاً بی عیب و نقص هستند و برخی از آنها نگاهی به نوع فیلم Favreau می خواستند که بسازد. یکی از بزرگترین نمونه های اولیه نمونه محافظ کاپیتان آمریکا است که در فضای کاری استارک قرار گرفته است ، که احساس غیرضروری می کند (به خصوص اینکه سپر کاپ در آن زمان با او یخ زده است). سپس گره های لطیفی به سازمان ده حلقه ماندارین به عنوان گروهی که به ونکو کمک می کند وجود دارد. با توجه به اینکه فاوو می خواست سرانجام از فیلم ماندارین در یک فیلم سوم Iron Man استفاده کند ، آنهایی که پیشرفت نکردنداهریمن تک نت که به نظر می رسد کاملاً مضحک است با پوشیدن لباس مخصوص شلاق برقی. به جای یکی از شرورهای با کیفیت ، Iron Man 2 به ما دو زیر مجموعه داد. خیلی زود خیلی تلاش کرد با MCU که اکنون دوازده فرانچایز انفرادی و بیش از چند فیلم تیمی را در بر می گیرد ، می توان وضعیت جهان را در سال 2010 فراموش کرد. Iron Man 2 به نقطه‌ای رسید که مارول واقعاً سعی در جمع کردن کسی نکرده است. به این نکته که دیدن ماشین جنگ و مرد آهنین در کنار هم در آن زمان ذهن داشت. آن لحظه در یک فیلم متوسط ​​، آشکارا بزرگ و برجسته بود ، اما Iron Man 2 به دنبال اولین مرد آهنین و هالک باورنکردنی متوسط ​​، فیلم سوم مارول بود. کاپیتان آمریکا و ثور هنوز یک سال با هم فاصله داشتند و مارول همه قصد داشت تا پایه و اساس یک فیلم نهایی انتقام جویان را بگذارد. کمترین احساس را مجبور به دیدن نیک فوری در مورد دنیای بزرگتری می کردیم که حتی نتوانسته بود نیمی از فهرست فهرست انتقامجویان را هم ببینیم. طرح اصلی ضعیف است Iron Man 2 در اصل دو فیلم است که در یک فیلم پخش می شود ، با یک داستان تونی استارک به طرز ناخوشایندی همراه با آنچه می توان به بهترین شکل Avengers 0.5 توصیف کرد ، همراه است. این تمرکز شکاف منجر به یکی از پراکنده ترین و مجهزترین فیلم های MCU در کانن می شود. این داستان در حالی اتفاق می افتد که تونی استارک با مشهور تازه بودن خود به عنوان یک ابرقهرمان آشنا می شود و در عین حال با این واقعیت که راکتور قوس در سینه او به آرامی او را مسموم می کند ، برخورد می کند. نکته اصلی طرح در مورد یک نمایشنامه قدیمی از پدر تونی ، هوارد استارک است که کلید عنصر جدید را نگه می دارد که دقیقاً همان ماده ای است که تونی برای نجات جان خود به آن احتیاج دارد و فقط از آنجا سلیقه تر می شود. این داستان بیشتر به مجموعه های پراکنده و اکشن پراکنده برای ساخت فیلم های آینده برای ساخت فیلم های جهانی اختصاص دارد ، که با یک داستان عجیب و غریب در مورد وسواس ونکو با پرنده حیوان خانگی خود آمیخته شده است. شخصیت شخصیت های زیادی هم داشت The Iron Man One یکی از بهترین فیلم های ابرقهرمانی در تاریخ این ژانر است زیرا داستانی تنگ و متمرکز را درباره ریشه های عمیقاً شخصی یک قهرمان می گوید. این بازیگر نسبتاً کوچک در اطراف استارک رابرت داونی جونیور به سرپرستی تریسس هوارد ردی ، جف بریجز اوبادیا استین و فلفل گلدان های گوینت پالترو وجود داشت. دنباله بیش از دو برابر اندازه بازیگران است و برای آن رنج می برد. هوارد به جای دون چادل جایگزین می شود و اسکارلت جوهانسون به عنوان بازیگران بلک بیوه ، به بازیگران می پیوندد ، ساموئل ال جکسون در آنجا به عنوان نیک فیوری ، میکی رورکه ایوان ونکو را بازی می کند ، سام راکول جاستین همر است ، کلارک گرگ نیز به عنوان نماینده کولسون و جان اسلاتری حضور دارند. در هاوبارد به عنوان هوارد استارک ظاهر می شود. برای حق رای دادن که باعث می شود همه چیز لاغر نشود ، این باعث می شود که یک تمرکز گسترش یابد. فیلم با شخصیت های زیادی ، داستان واقعی داستان مرد آهنین را از دست داد. تعجب مارول میکی رورکه بازیگر با استعدادی است ، واقعیتی که باعث شد عملکرد او با یک یادداشت ایوان ونکو بیشتر در مرد آهنین ناامید کننده شود. طبقه بعد از پروژه به خلیج ویرایش رسید. رورک گفت که او به طور طولانی با فاوو و نویسنده فیلم ، جاستین تروک صحبت کرد ، در مورد چگونگی اضافه کردن "لایه ها و رنگ های دیگر ، نه فقط این روسی را به یک آدم کامل قاتل و بدجنس تبدیل کرد." به گفته رورک ، آن صحنه ها فیلمبرداری شده بودند ، اما اکثر آنها واقعاً به مرحله نهایی نرسیدند. جای تعجب نیست که داستان وانکو پس از دیدن چقدر مطالبی که مارول در تلاش برای ورود به این فیلم بود کوتاه شد ، اما باز هم این باعث تعجب می شود که چه می تواند بوده باشد. مارول هنوز در حال فهمیدن چگونگی تعادل در یک فیلم بزرگ بود Marvel Studios یکی از بزرگترین استودیوهای این سیاره این روزها است که هر سال حدود سه تلنگر ابرقهرمان چادرنشین را به دست می آورد که تقریباً همیشه نقدهای عالی و یک تن پول نقد در گیشه کسب می کند. اما هنگامی که Iron Man 2 وارد بازار شد ، دوباره فوراً به عقب برگردید ، و مارول هنوز هم یک قشر نسبی بود و سعی داشت در حالی که سطح کیفی بالا را نگه می دارد ، نحوه ساخت همه این فیلم های بزرگ را بشناسد. این دلیل است که استودیو چیزهای زیادی از این فیلم آموخته است - اما با هزینه ای همراه بود. درسی که در Iron Man 2 آموخته شده احتمالاً به مارول کمک کرده است که The Avengers را به چنین جمع و جلب توجه تبدیل کند ، اما همه ما برای رسیدن به آنجا باید یک آدمک نفخ را تماشا کنیم. تخم مرغ های عید پاک clunky بودند روزهای ابتدایی MCU زمانی بود که باعث شد استودیو در حال تخم گذاری در تخم مرغ های عید پاک باشد که بعضی اوقات با برنامه های بلند مدت این حق رای دادن مطابقت ندارند. تخم های عید پاک Iron Man 2 عمدتاً بی عیب و نقص هستند و برخی از آنها نگاهی به نوع فیلم Favreau می خواستند که بسازد. یکی از بزرگترین نمونه های اولیه نمونه محافظ کاپیتان آمریکا است که در فضای کاری استارک قرار گرفته است ، که احساس غیرضروری می کند (به خصوص اینکه سپر کاپ در آن زمان با او یخ زده است). سپس گره های لطیفی به سازمان ده حلقه ماندارین به عنوان گروهی که به ونکو کمک می کند وجود دارد. با توجه به اینکه فاوو می خواست سرانجام از فیلم ماندارین در یک فیلم سوم Iron Man استفاده کند ، آنهایی که پیشرفت نکردند.خیلی زیاد معنی داره (مخصوصاً از آنجا که ماندارین MCU در مرد آهنین 3 تقلبی نشان داده شده بود ، اگرچه این خودش در فیلم کوتاه بعد از فیلم All Hail the King متصل شد). به دام دنباله افتاد وقتی نوبت به ساخت دنباله می رسد ، بیشتر پروژه ها معمولاً سعی می کنند بزرگتر و بدتر شوند و Iron Man 2 در همان فرمول قرار گرفت. شما شخصیت های بیشتری ، تیم های بیشتری را کسب می کنید ، قطعات بزرگتر را می بینید و شرورهای حیرت انگیز را بدست می آورید. به عبارت ساده: Iron Man 2 سعی کرد خیلی سریع خیلی بزرگ شود. پس از انتشار فیلم ، رابرت داونی ، جونیور اعتراف کرد که شاید به جای اینکه فقط روی ساخت یک فیلم خوب تمرکز کنند ، سعی کرده اند فیلم را بزرگتر و دیوانه تر جلوه دهند. وی خاطرنشان کرد: "این تله دیگر ، آنجاست ،" همه چیز بزرگتر است! بهتر! آیا می دانید از چند گیگ در دنباله شروع استفاده کرده ایم؟ چند ترابایت؟ " "سرانجام به همین نتیجه می رسد." شک کمی وجود دارد که Iron Man 2 در برخی از آن مشکلات گرفتار شد ، که با بلند کردن سنگین فیلم حتی بیشتر از آن تشدید شد و تلاش برای ایجاد زمینه برای The Avengers کرد. از همان ابتدا عرشه آن را جمع کرده بود. توصیه شده بعدی هر فیلم MCU در رتبه بدترین و بهترین قرار گرفت توسط کریس سیمز با ده ها فیلم بیش از بیش از یک دهه (و بیشتر در آثار) ، جهان سینمایی مارول مدت هاست که از جایگاه خود به عنوان یک غیرقابل توقف فرهنگ پاپ سیمان گرفته است. البته ، مهم نیست که این حق رای دادن محبوبیت داشته باشد یا چند میلیارد دلار از درآمد آن در سراسر جهان در باکس آفیس جمع شود ، برخی از این فیلم ها بهتر از سایرین هستند - تنها سؤال این است که کدام یک برترین سلطنت می کنند ، و کدام ها می دهند. شما یک فرصت خوب برای رفتن سودا دیگری در طول ماراتن فیلم Marvel به طور فزاینده طولانی خود هستید. به همین دلیل لوپر از من خواسته است که به عنوان شخصی که برای مارول کمیکس نوشته شده است ، قدم بگذارم تا هرکدام از سینمایی های موجود در حق رای دادن را از بین ببرد ، از ابرقهرمانان تا جست و خیز کردن به بهترین فیلم های دیدنی این دسته. در اینجا به هر فیلمی در جهان سینمایی مارول نگاه می کنیم که از بدترین و بهترین ها رتبه بندی شده است. ثور: دنیای تاریک (2013) اگر مشکل Age of Ultron این است که خیلی چیزهای زیادی در جریان است ، Thor 2 از مشکل مخالف رنج می برد. علیرغم بازیگران مستحکم ، کریس همسورث مانند همیشه جذاب و این واقعیت است که بر اساس یکی از بزرگترین قوس های طنز بوکی که تاکنون چاپ شده است پایه ریزی شده است - شخصیت والتر سیمونسون تعریف کننده کاراکتر Thor که با معرفی Malekith ، Kurse و مجموعه کاملی از آن ساخته شده است. دنیای تاریک هرگز به قول خود عمل نمی کند. روی کاغذ ، یک تن مواد جالب در این فیلم وجود دارد که شگفت انگیز به نظر می رسد. حمله ستارگان جنگ ستیز به آسگارد توسط سفینه های فضایی رانده شده توسط الف ها تاریک ، و تأکید بر آسگاردیان به عنوان موجودات متمایز با فناوری غیر قابل تشخیص از جادو! هیولا های صخره از اولین ظاهر طنز Thor در یک قطعه قلوه سنگ شکسته! Thor و Loki برای انتقام گرفتن از شر شرور که مادرشان را کشته بود ، به هم می ریزند ، در یک درگیری که در آن Thor و Malekith به معنای واقعی کلمه در حال ضرب و شتم یکدیگر هستند ، صعود می کنند تا در ابعاد دیگر فرود بیایند! متأسفانه ، به معنای واقعی کلمه هیچ یک از آن به اندازه صداهای آن مناسب نیست ، به خصوص بخشی از مشت زدن به کسی که اینقدر سخت در جوتونهایم فرود می آید. در عوض ، این احساس مداوم وجود دارد که تعجب کنید اگر چیزی را از دست داده اید ، و واقعاً وقتی شخصیت ها شروع به صحبت در مورد چگونگی اطمینان از نحوه کار یا کار نمی کنند واقعاً از بین نمی روند. The Hulk باور نکردنی (2008) اگر آنجا نبودید که همه ی آن ها را در زمان واقعی جمع کنید ، به سختی می توانید بفهمانید که چقدر هیجان انگیز بود که نیک فیوری در انتهای مرد آهنین ظاهر شد و به ایده جهانی مشترک همه جانبه اشاره کرد. فیلم های ابرقهرمان با این حال ، هنگامی که The باور نکردنی هالک یک ماه بعد به سینماها رسید ، به نظر خیلی هیجان انگیز نرسید - حتی وقتی تونی استارک پس از اعتبار خود را کنار گذاشت تا زمینه را برای انتقام جویان فراهم کند. با تمام صداقت ، The Incredible Hulk بد نیست ، بلکه به نظر می رسد فراموش نشدنی ترین فیلم در کل حق رای دادن است. این کسی است که هیچ کس هرگز از آن یاد نمی کند ، و وقتی فکر می کنید که این کار را به درستی انجام می دهد ، شرم آور است. از یک چیز ، اگر می خواهید فیلمی در مورد یک دانشمند پرستار با مسائل خشم و قدرتمند بسازید ، آنها می توانند یک شهر کل را تراز کنند ، گرفتن مردی که در Fight Club برای بازی با بروس بانر بازی کرده است یک حرکت بسیار خوب است. از طرف دیگر ، حتی اگر فاصله زیادی از هالک آنگ لی گرفته شود ، فیلمبرداران فهمیدند که از آنجا که تنها پنج سال پیش از آن بیرون آمد ، مخاطبان برای رسیدن به سرعت نیازی به داستان با منشاء کامل نداشتند. در عوض ، آنچه ما به یک مبدأ تجدید نظر گره خورده است مربوط به برنامه Captain America و Super Soldier است که بعنوان اولین قدم در راه ساختن جهان کاملاً مشترک که این فیلم ها در نهایت ساکن خواهند بود ، خدمت می کند. متأسفانه ، این دقیقاً زمینی نبود. بعد از دو فیلم در همان ماه ها ، دو سال دیگر می گذرد تا MCU فیلم دیگری را بدست آورد و چهار سال قبل از بازگشت هالک ، با مارک روفال.o گرفتن نقش از اد نورتون. مرد آهنی 2 (2010) او کسی نیست که Ultron یا جمجمه سرخ باشد ، او یک چهره غم انگیز نیست که تقریبا شما را در سمت خود دارد که با Loki می گیرید ، و او یک ناوشکن سرد و نفرت انگیز نیست که Helmut Zemo است ، اما جاستین Hammer واقعاً یک شرور بزرگ MCU. فقط تصویری از سام راکول که به معنای واقعی کلمه در حال رقصیدن در صحنه است ، برای ارائه ارتش خود از هواپیماهای بدون سرنشین Iron Man بی پایان لذت بخش است. البته ، در Iron Man 2 چیزهای زیادی وجود دارد که شامل نمی شود سم راکول شلیک کند - صحنه ای که به او کمک می کند نسخه دیگری از تونی استارک که هرگز تجربه تغییر زندگی استارک را نداشته است ، به او تحریک کند - و در اینجا شکست می خورد. برای اندازه گیری با سلف خود گنجاندن Whiplash به عنوان یکی دیگر از "Evil Tony" تهدید می کند که داستان را در جهتی غیرقابل پیچیده هدایت می کند و صحنه وقتی استارک با یک شتاب دهنده ذرات به زیرزمین خود می رود تا به نوعی عنصر جدیدی بسازد ، چنان مسخره است که از خط عبور می کند. از روبرو بودن کتاب طنز در قلمرو ماشین خالص deus exus. این واقعیت که از آن فقط به عنوان "عنصر جدید" یاد می شود ، از جمله تبریک صادق J.A.R.V.I.S به تونی برای افزودن به جدول دوره ای ، واقعاً کمکی به نظر نمی رسد. در عین حال ، اگر یک باور نکردنی هالک گیر بیفتد ، IM2 یک اقدام مطمئن به MCU بود ، و معرفی ماشین Widow Black و War Machine را در ترکیب ، تنظیم روابط خصمانه بین دولت و قهرمانان که نقش بسزایی در آن بازی خواهند کرد The Avengers، Winter Soldier و War Civil و ورود فیلم ثریت را به فیلم بعدی اذیت می کند. چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود دارد ، و حتی اگر آن را از چیزهای بد پیگیری کنیم ، ما همیشه حرکات رقص جاستین همر را انجام خواهیم داد. ثور (2011) Iron Man 2 شاید اولین قدم بزرگ در جهت جلب شکاف جهان Marvel بوده باشد ، اما Thor اولین باری بود که ما در واقع دیدیم که دامنه آن در عمل است. این حرکتی بسیار جسورانه است که شما در نظر بگیرید که سه فیلم قبلی MCU (به همراه سایر پروژه های غیر MCU مانند فیلم های X-Men و Spider-Man) کاملاً محکم روی زمین قرار گرفته اند. با وجود ثور ، آسگارد را در تمام جلالش به دست آوردیم ، کامل با Bifrost ساخته شده از لیزرهای رنگین کمان ، نبردهای حماسی علیه غولهای یخبندان Jotunheim ، و - شاید مهمتر از همه - آن شخص بزرگ "جک کربی" از کلاههایی که خدایان نورسانی ظاهراً دوست دارند. پوشیدن. البته ترفند این است که این فیلم به پایان رسید که همه چیزها را به زمین می کشاند و منجر به نبرد اوج خود علیه ناوشکن ، یک روبات خدای نکرده با چهره ای از لیزرهای مرگ می شود. این قطعاً به تأکید بر بشریت ثور و آسانتر شدن ارتباط با کریس همسورث برای ما منجر شده است - این به نوبه خود مستقیم منجر به حضور لوکی در The Avengers شد و آن فیلم را به داستانی بیشتر از ثور و برادرش تبدیل کرد. . در عین حال ، این فیلمی است که هرگز از دادن فانتزی بالا بین بعدی به ما جلوگیری نکرد ، و این همان چیزی است که باعث می شود آن کار کنیم. مرد آهنی 3 (2013) این مورد در مورد Iron Man 3: این قانون است. این احتمالاً تنها ورود کم ارزش در کل MCU است ، اما این یک نمونه عالی از چیزی است که باعث می شود این فیلم ها به خوبی کار کنند. این فیلم با طنزهای گسترده ای از طرح بلند شده از وارن الیس و آدی گرانوف اکسترنس کشیده می شود ، اما این داستان را با فیلمی که در توسعه تونی استارک به عنوان یک شخصیت متمرکز است ، می آمیزد ، تا حد زیادی به خاطر کارهایی که نویسنده / کارگردان مطرح کرده است. شین بلک این فیلمی مملو از علائم تجاری کارگردانی بلک است - اگر شما نمی دانستید این همان مردی بود که Lethal Weapon را برای شما به ارمغان آورد ، گفتگوهای سریع و سریع با یک رابطه عجیب و غریب و واقعیت این است که به طور کامل در کریسمس تنظیم شده است. با این حال ، اما سبک او برای استفاده از تهدید ابرقهرمانان به عنوان زمینه ای برای کشف ایده تونی در مورد عواقب اعمال خود در دنیای متغیر کاملاً کار می کند. و این بهترین چیز در مورد آن است. در این مرحله ، ما فقط سه فیلم در حماسه مرد آهنین نبودیم ، ما هفت فیلم در اعماق دنیای سینمایی بودیم که با تهدیدهای بزرگی روبرو بودیم که قبلاً ندیده بودیم. بلک و داونی کشف می کنند که چگونه باهوش ترین فرد اتاق با زندگی در دنیایی روبرو است که به چیزی تبدیل می شود که نمی تواند پیش بینی کند. این فیلم در مورد یک ابرقهرمان با یک اضطراب اضطراب است و نه تنها احساس طراوت و جالب می کند بلکه یک نتیجه دائمی است که مستقیماً به Age of Ultron و War Civil منجر می شود. بعلاوه - این را برای هر کسی که اولین بار از اطراف دور نمی شود خراب می کند - پیچش با ماندارین درخشان است. Doctor Strange (2016) برای خوانندگان طنزهای دیرینه ، این واقعیت که یک فیلم Doctor Strange با بودجه بزرگ واقعاً اتفاق می افتد اتفاق تعجب آور است. یک سؤال بزرگ وجود داشت که چگونه جادوگری روانگردان خم شده ذهن عرفانی از جهان مارول - چیزی که فقط با مخلوط فانتزی بالا و علمی تخیلی در Thor — به آن اشاره شده بود - بود. فیلمها. خبر خوب این است که از نقطه نظر بصری ، آنها کاملاً این کار را کردند. تقسیم.واقعیت های فراکتال در صحنه های مبارزه فیلم بسیار عجیب و غریب بود ، و هواپیمای اروتی ارواح که در آن نبردهای زندگی و مرگ برای سرنوشت زمین می توانست غافل از غایب در کنار واقعیت روز به روز باشد برای نشان دادن چگونگی متفاوت بودن دنیای استفان عجیب بسیار عالی بود. از دیگر ابرقهرمانان مارول. خبر بد این است که از دیدگاه داستان گویی . خوب ، آنها اساساً آهن را به جای تکنولوژی جادو می کردند. ضرب و شتم سفر دکتر استرنج از جراح خود جذب شده به جادوگر سوپر تا اندازه احساس حواس پرتی می کرد ، حتی با این وجود حتی به او اجازه نمی دادم که یک متن هجایی را بنویسید کامبربچ در مورد بیانسه بگویم مانند چیزی که رابرت داونی جونیور می توانست بدون بازنویسی یک هجا تنها بگوید. تا زمان اوج و معامله زمان خم شدن Strange

سازندگان سیاه از همان ابتدا بخشی از کمیک ها بودند.

، ,یک ,های ,فیلم ,کند ,مارول ,است که ,می شود ,به عنوان ,، و ,را به ,رابرت داونی جونیور ,اطراف استارک رابرت ,پرنده حیوان خانگی ,فهرست فهرست انتقامجویان

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

خوره ی فیلم تابلو روان تور کیش سئو چیست؟ تدریس خصوصی توسط رتبه های زیر 100 کنکور سراسری انجام کلیه امور نقشه برداری و ثبتی دل برآمد کارخانه "قابلمه" گرانیت هلنا Black Learn Social media